دراین نوشته نگاهی داریم به پس زلزله های تظاهرات روزعاشورا،به تاکتیک تازه جناح حاکم،به رویکرد طرفداران ولایت مشروط درصفوف جنبش و به استراتژی معطوف به مذاکره وانتخابات آزاد ووظایف کلی گفتمان آزادی وبرابری.
تظاهرات عاشورا وپی آمدهای آن
برآمد اعتراضی مردم درروزعاشورا را به لحاظ ترکیب چندین مولفه می توان به مثابه نقطه عطفی درمنحنی بحران به شمارآورد:سه مولفه زیربیش ازعوامل دیگر درآن تأثیرگذاربودند:
نخست:کانونی شدن شعارمرگ برولایت فقیه ووعده سرنگونی وی توسط صدهاهزار تظاهرکننده. وضعیتی که تداعی کننده شعارمرگ برشاه درانقلاب بهمن بود.این شعارتوفنده کاخ استبداد دینی را به لرزه افکند.قبل ازآن نیزدرحرکت قم و بیخ گوش مراجع یعنی درمرکزام القراء اسلامی،مردم با بهره گیری ازیک فرصت طلائی، هم چون پرستوئی نشسته بر درختی بدون شاخ و برگ درپایان زمستان اما سرشار ازنیروی حیاتی، بانغمه خود نزدیک شدن فصل بهاررا بشارت داد وباپژواکی درابعاد جهانی. آنروز براستی درودیوار ام القراء اسلامی به لرزه افتاد.
دوم: مقاومت مردم دربرابرخشونت وسرکوب ورعب افکنی، رژیم راسخت غافگیرکرد.نیروی سرکوب ازمدتها قبل به تدارکات پیشگیرانه پرداخته و با خط ونشان کشیدن واینکه به کسی اجازه عرض اندام نخواهد داد،تمامی نیرووتوان خود را برای کنترل اوضاع بکارگرفته بود. با این وجودعلیرغم دستورتیرومبادرت به انجام آن جنایات رسواکننده و فراموش نشدنی،نتوانست کنترل صحنه را بدست گیرد وباین ترتیب عملا خیابانها و میادین تهران برای ساعاتی چند تحت کنترل مردم قرارگرفتند.بی گمان سران رژیم ومتولیان سرکوب، شبهای متوالی درخلوت خویش سخت برخود لرزیدند:این را می شد ازواکنش های رژیم واز وَجنات وحشت زده سردار رادان به خوبی ملاحظه کرد.مردم بایکدیگرحول پیشروی بسوی کدام نقطه؟ رادیوتلویزیون؟ بیت رهبری؟ویا... پچ پچ می کردند.بیهوده نبود که برخی گزارشات خبرازترک محل اقامت رهبرنظام در اوج آن هنگامه می داد. گرچه هنوزنقطه غلیان برای تسخیرنقاط استراتژیک قدرت فرانرسیده بود وخویشتن داری مردم همین را نشان می داد، با این وجود همهمه ها و قدرت نمائی چندساعته برای اشاعه وسیع این ترس دراردوی دشمن کافی بود.چه کسی تضمین می کند مردمی را که کشتارو پرت کردنشان ازبالای بلندی به روی آسفالت خیابان ها، بجای ایجاد ترس موجب برافروختن خشم و جسارتشان می شود، مصمم ترنکند؟ وآنها درگام های بعدی عزم خویش را برای پیشروی به سوی تصرف کانون های اصلی قدرت وخشونت،وبسوی تسخیر مناطق استراتژیک جزم نکنند؟! درهرحال آگاه شدن به گوشه ای ازنیروی لایزال خود ومشاهده ُکندشدن تنها حربه بقاء دشمن- تیغ سرکوب- در حماسه آن روز واعتماد به نفس برآمده ازدل آن ،برای هرجباری که تکیه گاهش قدرت برهنه باشد، این ترس را برمی انگیزاند که براستی چه تضمینی وجود دارد که فردا وفرداهای دیگرامواج مردمی برای به پائین کشیدنش به حرکت درنیایند؟.آری این کابوسی است که هرشب به بالین دشمنان قسم خورده مردم سرمی زند ولحظه به لحظه افول اقتداروجبروت آنان را برخشان می کشد.
سوم:نشانه هائی حاکی ازتردید و ریزش نیرو درمیان نیروهای سرکوب بروزپیداکرده اند.این نشانه ها حاکی ازعدم اجرای فرمان تیراندازی وسرکوب درمواردی و همدردی وهمراهی با مردم درمواردی دیگربوده است . دیده شدن چنین نشانه هائی درکنارنمایش قدرتی که مردم دربعضی نقاط وصحنه ها درخلع سلاح افراد یا بعضا دسته جمعی نیروهای سرکوب ویا ناگزیرساختن آن ها به فرار ازصحنه فوران خشم فروخورده مردم وآتش زدن سازوبرگ سرکوب به عمل آوردند، بیان کننده این واقعیت بود که دستگاه عریض وطویل ماشین سرکوب که اکنون به مثابه تکیه گاه واهرم اصلی بقاء رژیم بشمارمی رود، آنچنان هم که پنداشته می شودیکدست ومستحکم نیست ولاجرم قابل ترک برداشتن است. واین یعنی آغازپایان. دامنه ریزش نیرو البته فراترازنیروهای مستقیم سرکوب بوده وشامل پایگاه اجتماعی اخص حاکمیت،ازمیان اساتید دانشگاه ها،اصول گرایان وفرزندان مقامات،هنرمندان وابسته ودیپلمات ها و... نیزمی گردد.اکنون حتی می توان تصاویر پیوستن بخش هائی ازآن ها و یا از مردمان تاکنون خاموش را درتظاهرات قم و یا روزعاشورا به صفوف معترضین مشاهده کرد. مردم مدتهاست که واقعیت منزوی شدن بیش ازپیش رژیم را دریافته اند و با شعاردروغگو دروغگو63% کو آن را مداوما به رخ حاکمیت می کشند.حال بگذاررژیم درپی دوپینک های متعدد وانجام سناریوهائی چون به آتش کشیدن تصویرخمینی و قرآن،آخرین زورخویش را برای گرد آوری بقایای چندده هزارنیروازاقصی نقاط تهران بزرگ و به مدد بخش نامه ها واختصاص امکانات دولتی بکارگیرد.نمایش "حماسی" رژیم درروزنهم دیماه که توسط ماشین دروغ پردازی رژیم به دهها میلیون نفرارتقاء یافت ازسوی مردم به تظاهرات ساندیسی شهرت یافت! "میلیونها نفری"که مشاهده تصاویر پاره ولگدمال شده خمینی وخامنه ای درزیرپای کسانی که درحال گرفتن ونوشیدن ساندیس هستند، بخوبی میزان وفاداری آن ها به حاکمیت را نشان می دهد!مضحک ترازآن تلاش برای ثبت این "رخداد بزرگ" درتاریخ است.یعنی آن نوع کارهای احمقانه ای که معمولا مستبدین درهنگامه افول وسراشیبی به عنوان تظاهربه قدرت و برخ کشیدن جبروت بربادرفته خود به آن دخیل می بندند وما سرانجام این نوع تاریخ نگاری و تقویم های خود ساخته را در دمدمه های انقلاب بهمن نیزآزموده ایم.بگذارجباران درشرفِ غرق شدن با ساختن تقویم های خیالی، عمرو قدرت خویش را ابدی وانمودسازند.اما به موازات آن شاهدیم که تاریخ سازان واقعی نیزدرحال ساختن تقویم خود هستند. آنها درمارش های خیابانی خود نه فقط حکم عزل وابطال ولایت خامنه ای را فریادمی کنند،بلکه حتی درحال تنظیم پایان نامه سلسه جمهوری اسلامی نیزهستند!. براستی کدام یک ازاین تقویم ها اعتباربیشتری خواهند داشت؟!ا.ک.س
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر